من...

این وبلاگ توضیحی ندارد...

من...

این وبلاگ توضیحی ندارد...

عشق یعنی: یه جور قدرت!!

سلام...

وااااااای امروز اینقدر تو مدرسه خندیدیم که نگو...۲ تا امتحان داشتم که جفتشو عالی دادم!!

امروز تو حیاط ۱۸ نفر بودیم ۲تا گروه ۹ نفره شدیم با ۲ تا توپ بدمینتون بازی کردیم...انقدر خندیدم که قابل گفتن نیست....بهترین روزای عمرمه!!!

دیشب بد خواب شده بودم مردم تا خوابم برد....بعد علی که ساعت یه ربع به ۶ صبح نمیدونم چرا زنگ زد قطع کرد از خواب پریدم که دیگه خوابم نبرد تا ۶:۳۰ که یه ۱۰ مینی خوابیدم و بعدشم پاشدم و رفتم...اما تو مدرسه اصلا خوابم نمیومد(خیلی خبر های مهمی بود که نوشتم نه؟!؟! یکی نیس بگه تو که حرف نداری واسه چی میای چرت و پرت مینویسی؟!؟!؟)

خلاصه از مدرسه اومدیم بیرون و طبق معمول سر کوچه ی ما واساده بودیم ۴ نفری حرف میزدیم بعد که خداحافظی کردیم من برگشتم که از خیابون رد شم یه پرادو سبقت گرفت سرعتشم زیاد بود من ندیدمش من ایستادم اما دستم خورد بهش دستمم خیلی درد میکنه اگه ۱ ثانیه دیر تر ایستاده بودم میرفتم تو کما...چون سرعتش شدیدا زیاد بود...همینه دیگه به پسرای جوون و بی جنبه ماشین میدن بهتر از این نیست!!!

اومدم خونه و واسه مامی گفتم حالا مامی نگران شده میگم مامی جان من سالمم ببین!!

به امتحانای نیم ترم نزدیک میشیم که فکر میکنم حدود ۲ هفته نمیام نت...

واسم دعا کنین نمراتم خوب شه !!!

بابای!!!

میدونم کلی چرت و پرت نوشتم شرمنده!

نظرات 2 + ارسال نظر
امیر دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 03:34 ب.ظ http://amry.blogsky.com

با سلام

خوبه که خودت می گی چرت و پرت نوشتی
ولی حرف دله دیگه
موفق باشی
یه سر بزن

امیر سه‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 03:07 ب.ظ

ممنون که سرزدی
حالمون گرفته شد وقتی دیدم هر چه از دوست رسد نیکوست
آدم رو نمک گیر می کنی هیچی نگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد